قلبی خاکی داشتم.. ادما.. خیسش کردند.. گل شد.. بازی کردند.. خشک شد.. خسته شدند.. زدندشکستند.. خاک شد.. پاروش گذاشتند.. ردشدند...!!
آدم ها می آیند، زندگی می کنند، می میرند، و می روند...
اما فاجعه ی زندگی تو آن هنگام آغاز می شود
که آدمی می رود؛ اما نمی میرد...
می ماند و نبودنش در تو چنان ته نشین می شود
که تو می میری...
هنوزم دلهره دارم که میای یا که نمیای
هنوزم مبهمه باسم که منو میخوای ، نمیخوای
باشه تو میخوای حرفت نباشه
باشه تو میخوای اسمت نباشه
باشه تو میخوای عشقت ازم جدا شه
بسه این دل من به خدا شده خسته
میونه تهمت های پیوسته
همه کوچه هام چه بن بسته
زندگیمو بی اراده به حقیقت دادم
ببین اول جوونی به چه روز افتادم
بی تفاوت به همه خوب و بد اطرافم
کارو بارم اینه که افسرده و علافم
باشه تو میخوای حرفت نباشه
باشه تو میخوای اسمت نباشه
باشه تو میخوای عشقت ازم جدا شه
بسه این دل من به خدا شده خسته...
خدا خیلی خسته ام کمکم کن...
خیلی دوست دارم خدا...
همیشه کنارم بودی... همیشه بهم کمک کردی...
کمکم کن این روزها بگذره...
هرچی صلاح منه پیش بیار...
من اگر روح پریشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
...
در غمستان نفسگیر، اگر
نفسم میگیرد
آرزو در دل من
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان
درازای هر نفس جان مرا میگیرد
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
...
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترین انسانم
به وفای همه بی ایمانم
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
شاعر: اکبر توفیقی
امروز روز مادر...
آبیترین، دریاییترین و آسمانیترین تقدسِ زندگیمان! دستانتان را بوسه میزنیم. روزتان مبارک .
مادر عزیزم نمیدانم میدانی تا چه اندازه وجودم سرشار از عشق توست یا نه ولی مطمعنم سرچشمه ی این عشق از وجود توست که به من اجازه زندگی میده ...
که میذاره نبضم هم چنان کوبنده باشه...
تپش قلبم به تپش قلبت وابسته است ...
خدایا این یک نبض رو از من نگیر ...
خدایااااااااااا